Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، سومین گردهمایی نغمه‌پردازان کشور به مناسبت ایام فاطمیه با هدف هم‌فکری و آموزش درباره عملیات فاطمیه و همچنین آماده‌سازی اشعار و ارتقای نغمه‌پردازان با حضور جمعی از نوحه سرایان برتر کشور به همت دفتر نوحه‌سرایان در مازندران آغاز شد.

هویت بخشی تشکیلاتی به نغمه پردازان، حمایت فردی و تشکیلاتی و ارتقای فردی و تشکیلاتی از اهداف دفتر نغمه پردازان است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فرهنگ می‌تواند جامعه را اصلاح کند

حجت‌الاسلام مجید باباخانی رئیس سازمان هیأت و تشکل‌های دینی در این مراسم با اشاره به اهداف و برنامه‌های این سازمان تازه تأسیس اظهار داشت: نغمه‌پردازان با نوحه‌های خود قلوب مردم را همراه می‌کنند برای همین در جریان هیأت بسیار تأثیرگذار هستند.

وی با طرح این سؤال که جریان هیأت بعد از ۵ سال در خصوص استخوان‌بندی اعتقادی جوانان چه می‌کنند، گفت: متأسفانه این ظرفیت در هیأت مغفول مانده است و بیشتر به شور می‌پردازیم.

باباخانی با اشاره به اینکه برخی می‌گویند اقتصاد باید اصلاح شود تا فرهنگ اصلاح شود در صورتی که فرهنگ می‌تواند جامعه را اصلاح کند تصریح کرد: هیأت می‌تواند سراغ مابقی سازمان‌ها و ادارات برود و آن ها را بازسازی کند زیرا هنوز مردم به هیأت اعتماد دارند و به آنها اقبال دارند.

رئیس سازمان هیأت و تشکل‌های دینی ادامه داد: جریان هیأت در عرصه تربیتی بسیار مهم و اثرگذار است و می‌تواند فرصت توبه را برای افراد ایجاد کند.

امام زمان در دوران ظهور براساس الگو حضرت زهرا مدیریت می‌کند

محمدرضا سنگری عضو هیأت علمی اندیشکده هیأت در بخش دیگر این گردهمایی به سخنرانی پرداخت و با اشاره به اینکه امام عسکری (ع) پایه‌گذار زیارت اربعین بودند اظهار داشت: ایشان با وجود اینکه بیشتر عمر خود را در محاصره نظامی بودند، مجلس روضه‌شان در خانه ترک نمی‌شد و بیش از همه نیز روضه حضرت علی اصغر را می‌خواندند. حضرت علی اصغر از استثناءهای کربلا بودند که با حضور امام حسین برایش نماز خوانده شد و توسط ایشان هم به خاک سپرده شد.

وی با بیان اینکه متاسفانه بخش های زیادی از زندگی حضرت زهرا (س) مغفول مانده است، گفت: هرچه به سمت ظهور و دوران آخرالزمان نزدیک می‌شویم نیاز داریم با حضرت زهرا و سیره ایشان آشنا شویم زیرا امام زمان می‌فرماید در دختر رسول خدا برای ما یک الگوی حسنه هست. این به معنای آن است که ایشان در دوران ظهور عالم را با الگوی حضرت زهرا و مصحف ایشان اداره می‌کند؛ پس باید ایشان را بشناسیم.

سنگری ادامه داد: یکی از نقاط مغفول زندگی حضرت زهرا (س) ادعیه‌های ایشان است. از ایشان ۶۶ دعا باقی مانده است که براساس یک دسته‌بندی ١٣ دعا زمان‌مند مانند دعای هفت روز هفته، ١۶ دعا موقعیت‌مدار مانند دعا برای زمان قرض داشتن و ٣٧ دعا عمومی و اجتماعی است.

سنگری در ادامه بحث به شرح وقایع بعد از وفات پیامبر تا شهادت حضرت زهرا پرداخت.

حجت‌الاسلام علی‌اصغر سهرابی معاون راهبردی سازمان تبلیغات اسلامی نیز در خصوص جریانات روز و موضوع پرداختن به حاج قاسم سلیمانی در فاطمیه پیش‌روی سخنرانی کرد.

تمام سرویس‌های جاسوسی، ۵۰ هزار نفر را به میدان آورد، سرود سلام فرمانده ۱۰۰ هزار نفر

بخش دیگر این برنامه به صورت نشست پرسش و پاسخ با محوریت محمد صمیمی و اکبر شیخی از نوحه‌سرایان کشور برگزار شد و حاضران درباره موضوعات روز و فاطمیه به بحث و تبادل نظر پرداختند.

اکبر شیخی در این بخش اظهار داشت: شیعیان هر زمان گفتند همه هستند و نیازی به تک تک ما نیست، شکست خورد. در شرایط امروز هم برخی می‌گویند فلانی‌ها هستند چه نیاز به ما درحالی که همه وظیفه داریم روشنگری و تبیین کنیم.

وی گفت: سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی بسیاری دست به دست هم دادند که اغتشاشات اخیر را رقم بزنند اما نهایتاً ۵٠ هزار نفر به خیابان آمد. سرود سلام فرمانده در یک مرتبه ١٠٠ هزار نفر را در ورزشگاه آزادی جمع کرد. این نشان دهنده ظرفیت نوحه است.

نوحه‌سرا اول باید یک شاعر خوب باشد

محمد صمیمی نیز در این بخش اظهار داشت: ما نوحه سرایان نیروهای واکنش سریع در این فرهنگ و تمدن هستیم. سلام فرمانده با تمام ملاحظاتش نشان داد مردم دلبسته این حرمت تمدنی هستند و به هر بهانه‌ای این دلبستگی را نشان می‌دهند.

وی با بیان اینکه ما مخاطب تضمین شده داریم که برای او تولید داشته باشیم گفت: یک تصنیف سرا یا نغمه پرداز باید حتماً شاعر خوبی باشد و وجه موسیقی را خوب درک کند.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: نغمه پرداز سازمان هیأت و تشکل های دینی محمد صمیمی فاطمیه شهادت حضرت زهرا نغمه پردازان نوحه سرایان حضرت زهرا هزار نفر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۳۶۱۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه کاره هیچ کاره است

"یک شاعر در شهرستان یا روستای خود، همه کاره هیچ کاره است، جز تعمیر اگزوز و خالی کردن آب حوض، همه کار می‌کنم!"

به گزارش خبرگزاری ایمنا در گیلان، اکبر اکسیر یکی از خاص‌ترین شاعران طنزپرداز معاصر ایرانی و مُبدع شعر فرانو است. وی متولد چهارم اسفند ۱۳۳۲ در آستارا، کارشناس و دبیر بازنشسته ادبیات فارسی و گرافیست است. شاید بیشتر از هر چیزی خصوصیات اخلاقی اکسیر، او را از سایر شاعران طنزپرداز متمایز کرده باشد؛ انسانی ساده، آرام، متین، مهربان و خوش برخورد که به قول معروف در مواجهه با مشکلات زندگی همچون زودپز هر وقت جوش آورد، در کمال آرامش سوت می‌زند.

به بهانه انتشار گزینه طنز شعر فرانو تصمیم گرفتیم به دفتر انتشارات فرانو در شهر بندر مرزی آستارا برویم و گفت‌وگویی متفاوت با او داشته باشیم، همانگونه که انتظار داشتیم، او با آغوش باز از ما استقبال کرد و با صمیمیت وصف ناپذیری به تک تک سوالات ما پاسخ داد.

در طول گفت‌وگو بارها ما را خنداند و با تعصب خاصی نسبت به فرهنگ غنی آستارا سخن گفت و دلبستگی‌اش را نسبت به "ملیحه" همسر، پسرانش "عرفان و ایثار" و نوه‌هایش" حدیث و لنا" بیان کرد.

مجموعه شعرهای در سوگ سپیداران، بفرمائید بنشینید صندلی عزیز، زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند، پسته لال سکوت دندان شکن است، ملخ‌های حاصل‌خیز، مالاریا، ما کو تا اونا شیم؟، من هارا شورا هارا، مارمولک‌های هاچ بک و رادیاتور از مهم‌ترین آثار اکبر اکسیر است. او در سال ۱۳۹۹ نشان درجه یک هنری را از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور دریافت کرده است.

شعر فرانو جریان نو در شعر معاصر است که متأثر از شعر دهه هفتاد بوده و پس از افول آن، با درون‌مایه و محتوای طنزگونه به عرصه آمد. فرانو از سال ۱۳۸۱ توسط اکبر اکسیر بنیان نهاده شده است. فرانو با کلمات ساده، ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه بازی می‌کند تا مفهوم خود را ادا کند.

آنچه در ادامه می‌خوانید ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار ایمنا با اکبر اکسیر، پدر شعر فرانو است.

ایمنا: آیا شاعران در عالم دیگری سیر می‌کنند؟ لطفاً در این مورد توضیح دهید و از خودتان و اینکه روزگارتان چگونه می‌گذرد، بگویید.

اکسیر: سوال شما مرا یاد خاطره‌ای انداخت، نیمه‌های شب با زنگ تلفن از خواب پریدم، یکی پرسید: آقای اکسیر پیر مغان یعنی چه؟ گفتم آقا شما الان وقت گیر آورده‌اید؟ گفت می‌بخشید، من خیال کردم شاعران نمی‌خوابند، جواب دادم مگر شاعر جغد است و باقی قضایا… حالا شما می‌پرسید روزتان را چطور سپری می‌کنید؟ راستش را بخواهید مثل سایر بازنشسته‌ها، صبح با خریدن نان و خوردن صبحانه ملیحه خانم، روزم را آغاز می‌کنم.

بعد از دیدن برنامه کودک شبکه اردبیل و شستن ظرف‌های دیشب به هنرکده می‌روم، ساعت حدود یک به خانه بر می‌گردم. ملیحه خانم نهارم می‌دهد. اخبار ساعت دو را در خواب و بیداری گوش می‌دهم. بعد از شستن ظرف‌های نهار، البته عجولانه و شستن مجدد توسط ملیحه خانم برای پیاده‌روی به کنار دریا می‌رویم، بعد از حدود نیم ساعت پیاده‌روی، با خرید نان و گردشی در شهر، به خانه بر می‌گردیم، بعد از شام مختصر و خوردن قرص‌ها، من در تلویزیون کارتون می‌بینم و ملیحه هم به سریال‌های خودش می‌رسد.

کور خوانده‌اید! از مطالعه کتاب و شنیدن موسیقی علمی و سرودن شعر و کارهای روشن فکری خبری نیست؛ مثل بچه آدم می‌خوابم و نیمه‌های شب با ضربات مهیب ملیحه خانم، بیدار می‌شوم چون در خواب یا فریاد می‌زنم یا گریه می‌کنم و حرف‌های فرانویی می‌زنم!

ایمنا: شاعر پرکاری هستید، در مقابل این همه تلاش ادبی، حتماً به حقوق بازنشستگی و یارانه نیازی ندارید، کار و کاسبی‌تان چگونه است؟

اکسیر: معلم بازنشسته‌ای هستم که حدود ۳۰ سال ادبیات فارسی را با لهجه ترکی تدریس کرده‌ام. آن هم با شوخی و طنز، هیچکدام از شاگردانم نمره قبولی نگرفتند، چون خیال می‌کردند که من شوخی می‌کنم؛ در حال حاضر، در هنرکده کوچکم که آرم طراحی می‌کردم؛ انتشارات فرانو را راه انداخته‌ام و کتاب شعر جوانان آستارایی را منتشر می‌کنیم؛ مدیر و صاحب امتیاز آن عرفان و امور هنری با ایثار است.

در هنرکده از نوشتن پرده تسلیت معذور بودم، چراکه مشتری مادر مرده، از بس گریه می‌کرد، دستمزدم فراموش می‌شد. هنوز هم برای ملیحه سوال مانده است که با این همه مصاحبه و نقد و شعر چرا من میلیونر نمی‌شوم؟! بعد از دستمزد نصف نیمه، حق التالیف، تجدید چاپ کتاب‌ها به دادم می‌رسند، برای اینکه در سرزمین گل و بلبل، نویسندگی و شاعری شغل نیست بلکه مصیبت است.

یک جنون روزمره که خود را هیچ، اهل و عیال را نیز بیچاره می‌کند (با سپاس از شکیبایی و صبر جزیل ملیحه خانم)، برای همین سفارش کرده‌ام که بعد از مرگ برایم آب و نان بگذارند، چراکه در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند.

ایمنا: یک شاعر شهرستانی با یک شاعر تهرانی چه فرقی دارد؟

اکسیر: یک شاعر در شهرستان یا روستای خود، همه‌کاره هیچ‌کاره است، جز تعمیر اگزوز و خالی کردن آب حوض، همه کار می‌کنم؛ یکی برای سنگ قبر مادرزنش شعر می‌خواهد، یکی برای نوه‌اش نام جدید و انژکتوری! یکی درخواست پر کردن فرم دارد، یکی هزینه می‌خواهد، یکی برای مشاوره انتخاب شرکتش می‌آید، یکی برای برای تعمیر شعر و ویرایش داستان (بدون هیچ کارمزد و مبلغی)، یکی برای فرزند دبستانی‌اش انشا می‌خواهد، یکی برای پزشک معالجش لوح تقدیر، خلاصه تمام این تجربه‌هایی که موتور طنز مرا گرم می‌کنند.

ایمنا: مردم آستارا شما را دوست دارند، آیا این را باور می‌کنید؟ چگونه به این جایگاه رسیده‌اید؟

اکسیر: ۳۰ سال خدمت معلمی، ۴۵ سال شعر و شاعری و روزنامه‌نگاری، ۴۰ سال خوشنویسی و گرافیک که در مجموع ۱۱۵ سال می‌شود، از چشم اهالی شریف آستارا پنهان نیست، مردم واقعاً حسابرس خوبی هستند و به خادمان خود احترام می‌گذارند.

اگر روزی در صف نان باشم، مرا با احترام به ته صف هل می‌دهند، در دادن نسیه با دو برابر قیمت استقبال می‌کنند، سوژه‌های جالبی به من پیشنهاد می‌دهند، مردم به اهل قلم احترام خاصی می‌گذارند، اما هیچکس دلسوزتر از ملیحه نیست، هفته اول که حقوق و یارانه تمام می‌شود، با اعتماد و افتخار زائد الوصفی می‌گوید که نگران نباش، خیال کن ماه رمضان تمام نشده است!

ایمنا: در تمام نوشته‌های شما حتی در مصاحبه با شبکه چهار نام آستارا را بسیار تکرار می‌کنید، در خصوص علاقه به زادگاهتان حرف بزنید؟

اکسیر: آستارا در تمام شعرها و نوشته‌هایم جا دارد، مثل کلمه ملیحه در شعرهایم، من بچه محله آبروان هستم، نام مسجد محله ماست که کنار رودخانه‌ی مرداب قرار گرفته و اهالی شریف، اهل دل، هنرمند و مؤدب زیاد دارد، آبروان دفتر خاطرات ماست.

آستارا در گوشه‌ای دنج از مرز ایران و آذربایجان، در مربعی از کوه و جنگل و رود و دریا واقع شده و شاعرخیز و شعر پرور است. مدرسه حکیم نظامی‌اش با خاطرات نیما یوشیج پا به پای دارالفنون ایستاده و صادرات مهم‌اش به شهرهای هم جوار معلم بوده است. آستارا برای آستارایی‌ها نام مبارکی است، عزیز مثل مادر!

ایمنا: دوستانی که با شما آشنایی نزدیکی دارند، می‌گویند، اصلاً به شاعر جماعت شباهت ندارید، نه تیپ آن‌چنانی می‌زنید، نه خودتان را می‌گیرید.

اکسیر: من بر خلاف این توصیفات به هرچه شبیه‌ام جز شاعر جماعت، چراکه همبازی کودک درون هستم، پنج سال سن دارم، پر جنب و جوش، پر از شیطنت کودکانه، ملیحه فقط می‌داند، این کودک چه جانوری است! من با فضاهای جدی با آدم‌های بسیار مؤدب مشکل دارم، از پز روشنفکری، از کلاه چگوارایی، عینک بوف کوری، ریش پروفسوری و پوشش اجق‌وجق بیزارم، ساده و خاکی و صمیمی هستم، مثل تلویزیون‌های سیاه و سفید، برای نقد، کتاب‌های رسیده را می‌خوانم، در مورد ورزش هم باید بگویم که ورزش دو و میدانی را برای فرار از دست طلبکاران دوست دارم.

ایمنا: شما کمتر اهل سفر و گردش هستید، ایام فراغت خود را چگونه سپری می‌کنید، مثل شاعران از گوشه‌ی دنج و مناطق ییلاقی و سرسبز خوشتان می‌آید یا سرگرمی دیگری دارید؟

اکسیر: تمام لحظات من تفریح است، از کار در خانه گرفته تا پیاده‌روی با ملیحه در کنار دریا، روزهای بارانی هم از پیاده‌روی در سطح شهر و قدم زدن در بازارچه ساحلی، برای دیدن مردم، نه برای خرید، لذت می‌برم.

من از ازدحام و شلوغی خوشم می‌آید، تماشای کوه و دریا خوشحالم نمی‌کند، از دیدن مناظر طبیعی دلم به هم می‌خورد، از بس باران دیده‌ام خسته شده‌ام، در آستارا غیر از قورباغه و من و اردک، همه چیز زنگ می‌زند، حتی آلومینیم! ضمناً کمک به ملیحه در کارهای خانه و آمدن نوه‌های عزیزمان حدیث و لنا (که از آمدنشان خوشحال و از رفتنشان خوشحال‌تر می‌شوم) تفریح من است.

ایمنا: شاعران را آدم‌های خیال‌پردازی می‌شناسیم، شما چگونه‌اید؟

اکسیر: آدم خیال‌پردازی نیستم، آنقدر غرق در واقعیت‌های روزانه‌ام که وقتی برای خیال‌پردازی نیست؛ سر برج هنگام دریافت حقوق و یارانه، تخیل من به کار می‌افتد. من و ملیحه خیال‌پرداز می‌شویم، از مسافرت به اروپا و خرید از دبی گرفته تا رفتن به مراسم نوبل و اسکار، چنان غرق خیالات می‌شوم که ملیحه با آوردن فیش آب، برق، گاز، تلفن و موبایل، مرا از عالم هپروت در می‌آورد.

راستی اگر خیالات شاعرها به قلم بیاید، رمان سیال ذهن جذابی می‌شود که گابریل گارسیا مارکز را در گور می‌لرزاند.

ایمنا: راستی دشوارهای زندگی را چگونه تحمل می‌کنید؟ مثل بی پولی؟!

اکسیر: در مواجهه با مشکلات، چون ظرفیت ندارم بلافاصله دست و پای خود را گم می‌کنم، عصبانی می‌شوم و ملیحه بلافاصله به ۱۱۰ زنگ می‌زند، بعد هم می‌نشینم فکری می‌کنیم و نگرانی من ختم به خیر می‌شود، مثلاً یک روز مهمان ناخوانده‌ای به خانه‌مان آمده بود، من پولی نداشتم، حتی برای صبحانه مهمان؛ صبح نشده از خانه بیرون زدم شاید از دوست یا آشنایی در صف نانوایی پول قرض بگیرم، دست به جیبم که بردم چند تومانی به دستم خورد، دعا کردم ملیحه از پس‌اندازش به جیبم گذاشته باشد، بلافاصله سور و سات صبحانه را خریدم و با خوشحالی تمام به خانه برگشتم، زنگ در را زدم و همین‌که خواستم از ملیحه تشکر کنم، با عصبانیت گفت بابا تو کجایی؟ این بیچاره دو ساعت است که به دنبال شلوارش می‌گردد.

ایمنا: به نظر می‌رسد طنز و شوخ‌طبعی در خانواده اکسیر ارثی است، این همه سوژه طنز چگونه به ذهنتان می‌رسد؟

اکسیر: تمام شعرهای من جدی هستند و از فرط جدیت طنزآمیز دیده می‌شوند، همه آنها واقعیت ندارند، اگر از فقر و سادگی خود می‌نویسم، اگر خود را تحقیر می‌کنم، از خانواده و اجتماع می‌نویسم، همه را تجربه کرده‌ام، اگر واقعیت نداشت بر دل‌ها نمی‌نشست؛ درست است که راه‌هایی برای رسیدن به طنز موجود است، اما تمام شگردهای موجود در طنزهایم برایم اتفاق افتاده و بعد روی کاغذ آمده است.

من فقط با زاویه دید تازه، آنچه را که خوب دیده‌ام نوشته‌ام و دیگر اینکه من ذاتاً طنزاندیش هستم، مثل پدرم و پدربزرگم که در طنز شفاهی مشهور بودند. تمام شعرهایم واقعی هستند، مثل این شعر که به خوانندگان فهیم شما تقدیم می‌کنم: شب عید مرغ داشتیم / ران به عرفان رسید / سینه به ایثار / دل و جگر به ملیحه / دنده و بال و گردن و ستون فقرات به من / آنجا بود که فهمیدم / پدرها چرا اخلاق سگ دارند؟

ایمنا: سخن پایانی…

اکسیر: طنز شادی ست / آزادی ست / صدای آدمیزادی ست و وظیفه اصلی‌اش افشای ریاکاری و مبارزه با دروغ و نکبت و مفاسد اجتماعی است.

می‌گویند آدم‌های خوب همان آدم‌های بدی هستند که هنوز لو نرفته‌اند پس تا لو نرفته‌ایم طنز پارسی را پاس بداریم و به طنز پردازان احترام بگذاریم، به این نوشتگان که هرچند خرده شیشه داشته باشند. بپذیریم که طنزپردازان به زبان مخفی مردم حقیقت‌یاب و شریف هستند.

گفت‌وگو از محمدرضا رشیدی؛ خبرنگار ایمنا در گیلان

کد خبر 747919

دیگر خبرها

  • در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه کاره هیچ کاره است
  • مرور خاطرات دوران تحصیل پس از ۴۵ سال
  • شعر میرنوروز آمیخته با مضامین قرآنی است
  • دانلود نوحه شهادت امام جعفر صادق (ع)
  • فال انبیا فردا شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • ضرورت برخورد جدی با شرب خبر در جامعه
  • تکمیل بخش عمده بزرگترین پروژه بازآفرینی شهری پایتخت تا آخر شهریور
  • پیش بینی برداشت ۴٠٠هزار تن گندم از مزارع استان ایلام
  • توزیع ۱۰۰ بسته معیشتی در سپیدان
  • فیلم سیاه مرد بدهکار از زن طلبکار | این زن خودش خواست صمیمی شویم